نویسنده‌: استادفریدون سپری*

زمانی که در سفر درونیم به آرزوها می‌اندیشیدم، متوجه شدم که بیشترین آرزوها متعلق به جوانان است و چه بهتر است که به جوانی خویش برگردیم و نحوه‌ی زندگی آنان را ارزیابی کنیم و به خواسته‌‌هایشان بیشتر آگاه شویم؛ در این مرحله، آنچه به اطلاعاتمان خواهد افزود، گریز از تعصب و یکسونگری است که امروزه بلای خانمان‌سوزی است که بر خردهای اغلب مردم سایه گسترانیده و آنها را به بند کشیده است.
جوان بر اثر ارگانیسم وجودش، اهل تلاش، آرزو، سؤال کردن و حقیقت جویی است، آنچنان که از کم‌ترین تخلف و عدول از روش عدالت و انصاف، به اعتراض می¬پردازد و چون فضای ذهنش را نامردی¬ها و صفات نادرست، آلوده نکرده است از اطارفیان و پدر و مادر و نزدیکانش انتظار دارد و حاضر نیست که ارزش¬ها را ارزان بفروشد و اذت¬ها را ملاک صحت و سقم قضایا قرار دهد. آیینه‌ی دلش را غبار گناه و دنیا دوستی، مقام پرستی و شهوت مداری فرا نگرفته و تاریک نگردانیده است.
جوانان، جویندگان راه¬های دانش و معرفت و پویندگان عدالت و آزادی و جویندگان چشوه سارهای گذشت و ایثارند. در تمام حرکت¬های پیامبران الهی، دانشمندان، هنرمندان و مصلحان جوامع مختلفه‌ی بشری، نقش¬های اصولی و بنیادین را داشته‌اند و به گواهی تاریخ، جوانان بیشتر از دیگر همفکرانشان توانسته‌اند به آسانی دست از جان بشویند و خود را در راه آرمان و عقیده، به شهادت برسانند.
احساسات انسانی و عواطف معنوی آنان بهترین اسناد معرفت دوستی و عشق و علاقه‌ی آنان به سیطره‌ی علم و آزادی و حریّت انسانی است. هیچگاه بشریت از صداقت و عوالم گوناگون عواطف و احساساتشان، خاطره‌ی نادرست و ناخوش آیندی سراغ ندارد! هدف من از این موضوع این نیست که وجود جوانان را از هر نوع افکار و اندیشه‌‌ها و رفتار ناشایست، پاک و مبرّا بدانم بلکه جهان همواره برای هر عملی، ارزش مخصوصی قائل است و هر چیز در جای خود نیک یا بد است و نمی¬توان همه‌ی افراد را از وسواس نفسانی و آمال شیطانی مصون و محفوظ دانست. جوانان هم از این مقوله خارج نیستند.
لیکن برای روشنفکران و خردمندان روشن است که نیروی جوانان بیشتر در راه عدالت و آزادگی و آموختن ارزش¬ها صرف می¬شود و جوانانند که فاتحان اصلی قله‌‌های علم و حکمتند و با دو بال فکر و رفتار بر فراز عالم ماده به پرواز درمی‌آیند و از ارزش¬ها پاسداری می¬کنند ما نباید استعدادهای جوانانمان را نادیده بگیریم و در جامعه‌ای که اکثریت آن را نیروهای کم سن و سال تشکیل می¬دهند. بر زعمای حکومت¬ها و دستگاه‌‌هایی که مسئولیت رفاه مردم و رعایت حقوق و موازین بشری را به عهده دارند و بر خانواده‌‌ها و اجتماعات واجب است که از به هدر رفتن این نیروها و استعدادها به شدت و با کمال جدیت جلوگیری نمایند. جوانانی که نتوانند در دانشگاه درس بخوانند و شغلی هم نداشته باشند نمی¬توان به آینده‌ی آن¬ها امیدوار بود! بر کارگزاران حکومتی و کار بدستان نیز فرض است که از هر راه ممکن، وسایل کار و آسایش جوانان را در زمینه‌‌های ازدواج و تحصیلات فراهم کنند. نباید به صرف اینکه بودجه‌ی کافی در اختیار دولت نیست، از این مهم چشم پوشی شود، و جوانان را در بازارها و کوچه پس کوچه‌‌ها، رها کرد و به آنان بگوییم که از انجام فلان کار و فلان کار سر باز زنند! این نوع پندها آب به غربال ریختن است. جوانانی که درآمدی ندارند و چشم به جیب پدر می‌دوزند، نمی‌توانند از افکار سالم و تعهدات اخلاقی بهره مند باشند. این همه عوامل مخرب در جامعه و سیستم منظم شبکه‌ی منحرف‌کننده‌ی جوانان، و بی بند و باری¬ها، قدرت تفکر و اندیشه‌ی سالم را از آنان می¬گیرند. نمی‌دانم ما نسبت به وظایف خویش در قبال این نسل، تاکنون چه کرده‌ایم؟ صحیح است که عده‌ای از پدران و مادران که تمکّن مالی خوبی دارند، می¬توانند با کمک‌‌ها و راهنمایی¬هایشان فرزندانشان را از بسیاری از انحرافات و بی بند و باری¬ها نجات دهند و با در اختیار گذاشتن امکانات، آنان را در مسیر دانش و تربیت، به شیوه‌‌های رضایتبخش و مؤثری به کار گمارند و آینده‌ی آنان را تضمین کنند. امّا توده‌ی محروم جامعه از این نعمت¬ها دورند و فرزندان محرومان جامعه و نیازمندان با انواع انحرافات و فسادها روبه¬رو می¬شوند و شبکه‌‌های مواد مخدر و اماکن فحشاء به سراغشان می¬آیند و در بسیاری از موارد به بندشان می‌کشند! ممکن است بتوانیم با تبلیغات سالم و مثبت دینی و ترویج اصول عالیه‌ی اسلامی و اخلاقی تا حدودی جوانان را از ارتکاب گناهان بازداریم و آن¬ها را در مسیر هدایت و معنویت قرار دهیم امّا ارضای غریزه‌ی جنسی بسیار خطرناک‌تر از آن است که آن¬ها را در این باره، به فراموشی بسپاریم و از عقده‌‌های سرطانی بی بند و باری¬های اخلاقی چشم پوشی کنیم. گویند:
گرگ گرسنه چو گوشت یافت نپرسد کین شتر صالح است یا خر دجّال
نمی‌توان به صرف ایمان و اعتقاد ظاهری، جوانان را رها کنیم و امیال آنان را نادیده بگیریم. من نمی‌دانم رهبران قوم چگونه سر بر بالین استراحت می‌گذارند در حالی که می¬دانند که دسته دسته و گروه گروه نوباوگان و فرزندانمان، در بستر ننگ اعتیاد، جان می‌دهند و معصومانه می¬میرند و عده‌ای را هم با خود به قعر بدنامی می‌کشانند. چه کسانی در برابر این مسائل وحشت آور مسئولند؟ هر چند هم بسیار کوشش کرده باشند که واقعاً هم چنین است، ولی نمی‌توان از این همه مواد مخدر، و دام¬های رایج در کشور چیزی نگفت و آنچنان سیاست غلط ما را به بیراهه کشانیده باشد که حیات این نو درختان را نادیده بگیریم و حرف¬هایمان همیشه در حاشیه باشد و راه‌‌های چاره جویی را دنبال نکنیم. بیایید بهتر بیندیشیم اگر ورزش می¬تواند این مصیبت را از جامعه‌ی ما بزداید به آن چنگ بزنیم و هر چه در توان داریم به کار بریم تا میدان¬های ورزشی را به کارخانه‌‌های انسان سازی و معالجه‌ی جوانان تبدیل نماییم. و اگر می‌بایست برای رضای خدا، از بزرگان دین و جامعه یاد کنیم با دادن وام¬های شرافتی و کمک¬های بلاعوض به جوانان آن هم با برنامه‌‌های دقیق و اصولی وسائل ازدواج و کارشان را فراهم کنیم و ارواح طیبه‌ی امامان و پیشوایان خودمان را شاد نماییم. من تاکنون بسیار فکر کرده‌ام که چه باید کرد تا در برابر خلق و خدا، شرمنده نشویم.
ای ثروتمندان به خاطر خدا به خود آیید و به جای کشیدن تریاک و خوردن مشروبات الکلی و تکیه بر زندگی مرفه ماشینی و اسراف و تبذیر در مال¬هایتان به حیات جوانان بیشتر بیندیشید و همت کنید و آنان را از منجلاب فساد و تباهی و بیکاری نجات دهید.
شما ای دولتیان، به جای این همه کنفرانس¬¬ها، برنامه‌‌های تبلیغاتی رادیو تلویزیونی و ریخت و پاش¬ها بیشتر در گره گشایی مشکلات جوانان برنامه ریزی کنید و آنان را از یأس فلسفی، بی اعتقادی و بی بند و باری آزاد نمایید. کمی به برنامه‌‌های تلویزیونی نگاه کنید که چقدر درباره‌ی جوانان و ازدواج و طلاق و کار و بار آنان سخن گفته می¬شود، اما نتیجه آن¬ها را خودتان بهتر از من می¬دانید! آن خانم یا آقای روانشناس که در محیط آریستوکراسی و تجمّل بار آمده است و می¬خواهد با پند و نصیحت، زن جوانی را که شوهرش معتاد است نجات دهد، کار او نمی¬تواند زیاد اثربخش باشد زیرا شکسته استخوان داند بهای مومیایی را. من نمی¬گویم که ردباره فوتبال و کشتی سخن گفته نشود و از طرفی هم می‌دانم که اگر فکر جوانان به آن دو سو جهت یابد، چه انقلابی در آنان ایجاد خواهد شد ولی این همه تبلیغ درباره‌ی آنها و زخم‌‌های سرطانی معتادان و بیکاران را رها کردن و به مسکن‌‌ها اعتماد نمودن، نتایجی جز خسران و از دست دادن نیروی‌‌های فعال جامعه را در بر نخواهد داشت. شما طراحان و برنامه ریزان تلویزیونی، آمارگیری دقیقی به عمل آورید و ببینید مخارج هنگفت برنامه‌‌هایتان در زمینه‌‌های اصلاح جوانان با نتایج به دست آمده، مطابقتی دارد؟ شما را به خدا به جز اصلاح، نظری نداشته باشید و از این سخنان نرنجید. اگر فلان هنرپیشه را با چند میلیون تومان برای اجرای برنامه‌ای هنری و تربیتی دعوت می‌کنید، به نتایج اصلاحی موجود هم بیندیشید تا کی باید خود را فریب دهیم و در راه اصلاح جامعه به تأثیرات بسیار کم و اندک قانع باشیم. روزنامه نگاران و نویسندگان هم نقش اصلی خویش را در این باره به فراموشی سپرده‌اند و اگر از جلسات متعدد مشورتی و تعداد مجالس، کم شود و به نفس پیکار با این بلاهای خانمانسوز بپردازیم و قلم‌‌ها را در پیدا کردن راه‌‌های پیکار و اصلاح به کار بریم و در این راه از هیچ رنج و اندوهی نهراسیم می‌توانیم به عواقب نیک آنها مطمئن شویم. آیا دولت نمی‌تواند بیش از اینها! به یاری جوانان بشتابد! و آیا نوباوگان کشور به اندازه‌ی فلان هنرپیشه یا شخصیت خارجی نزد ما اخترام ندارند؟! من نمی‌دانم این غلیان وجودم را چگونه فرو نشانم تا خوانندگان مرا درباره‌ی عقایدم سرزنش نکنند! عزیران! هر چه بخواهید، می‌توانید در انجام آن کوشا باشید و از قدیم هم گفته‌اند، خواستن توانستن است.
ای پداران و مادران شما هم بیشتر به وظایفتان فکر کنید و در نشست و برخاست‌‌ها و رفت و آمدهای خود و فرزندانتان نیکوتر بیندیشید. مادر برابر این نسل مسئولیت تام داریم و هرگز نباید خود را از این وظیفه الهی دور کنیم. با فرزندانتان با مهر و محبت سخن گویید چنان رفتار نکنید که پسرانتان کاملاً آزاد و دخترانتان همواره در قید و بند باشند! این چه نوع آزادگی است که شما حاضر نباشید که رفت و آمدهای فرزندانتان را با دقت و دور از وسواس و گمان نادرست، کنترل نماییدد. این همه دخترانتان را از نظر تحمیل عقاید به ویژه در ازدواج و غیره زیر فشار قرار ندهید که همه‌ی این مصلحت اندیشی‌‌های به ظاهر پدرانه و مادرانه‌ی شما، چنان آتشی بر می‌افروزد که خدای نخواسته حیات فرزندانتان را در بر می‌گیرد و می‌سوزاند و لحظات حساس فکر کردن و رفتار انسانی را از آنان می‌ستاند. پندهای شما باید آنان را به وظایفشان آگاه کند و راه‌‌های بسته را برویشان بگشاید بیایید درباره‌ی جوانانتان بیشتر و بیشتر بیندیشید!
بعضی از صاحبنظران می‌گویند به جوانان باید فرصت داد تا استعدادهایشان را بارور کنند!این اصل، بسیار مهم است که هیچگاه نمی‌توان به ارزشی و معنا و علمی دست یافت مگر اینکه با تمام وجود از وسوسه‌‌ها دست بشوییم و با اخلاص و قلب پاک، به عمل روی آوریم. جهان ما، جهان عصیان و سرکشی جوانان است که با موسیقی‌‌های تند و خشن و فیلم‌‌های راکی و سایت‌‌های اینترنتی و وسعت اطلاعات رسانه‌‌ها، نمی‌توان آنان را در قفس طلایی محبوس کرد و به آنان اجازه نداد که از این برنامه‌‌ها استفاده کنند و به جای بازداشتشان از این کار وسایل آسایش، شغل و ازدواج آنان را فراهم کنید و بیایید به جوانان این همه پند و اندرز ندهیم که در برابرمان موضع مخالف بگیرند و به سخنانمان گوش فرا ندهند.
بلکه همقدم با پیشرفت‌‌های تکنولوژی و ضروریات زمان به ارشاد و راهنماییشان بپردازیم اگر آمادگی آن را داشته باشند. حالا ببینیم جوانان چه می‌خواهند؟! جوانان از اینکه به آنان به چشم کم سن و سال نگاه کنند، رنج می‌برند و می‌خواهند در اکثر قضایا و اتفاقات نظر بدهند و بزرگتران نسبت به نظرهایشان احترام بگذارند. با محافظه کاری ما، بسیار مخالفند مخصوصاً در مسائل سیاسی و خانوادگی و سخنانشان را رک و بی پروا به زبان می‌آورند و بر خلاف بزرگتران اهل داد و ستدهای تعارفی و نان به هم قرض دادن نیستند. همواره آنطور که فکر می‌کنند خود را نشان می‌دهند، به فوری تذکر می‌دهند و گاهی هم با قهر از خانه بیرون می‌روند. دختری که در سال سوم دبیرستان دانش آموز من بود، گفت از این دروغگوئی‌‌های به نام مصلحت اندیشی خسته شده‌ام آخر چه لزومی دارد که کسی که تلفن می‌زند پدر یا مادرم به من می‌گویند بگو: فلانی در خانه نیست و بعداً از من می‌خواهند که به دیگران و خودشان دروغ نگویم! این دو گونه اندیشیدن در خانواده تأثیری بسیار منفی خواهد گذاشت. باید سرپرستان، نسبت به بیان حقایق بیشتر توجه کنند و فرزندانشان را از یأس فلسفی و رفتاری نجات دهند. سعی کنیم که فرزندانمان را آنطور که هستند به دیگران معرفی کنیم و از تعریف‌‌های دروغین و اغراق خودداری نماییم. دنیای جوانان بسیار شگفت انگیز است و تاکسی به آن عالم پا نگذارد، از خصوصیات و ارزش‌‌هایش باخبر نمی‌شود! جوانان صبیعتاً لذت گرایند و به خوردن و خوابیدن و شرکت در مجالس رقص و پایکوبی و دیدن فیلم‌‌های گاهی غیر اخلاقی حریصند و اگر راهنمایی و هدایت به شکلی باشد که به موضعگیری در برابر آنان انجامید، به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن افکار ما نخواهند شد و کار به جاهای باریکی خواهد کشید. اگر اشعار عرفانی و مدایح را با آهنگ و ریتم می‌خوانیم باید در زمینه‌ی تأثیر شگرف موسیقی در افکار و اعمال، غافل نباشیم و به صورتهای ممکن از موسیقیدانان و آهنگسازان بخواهیم که آهنگ‌‌هایی را به بازار هنر جوانان عرضه کنند که نه تنها خلاء روانی و روحیشان را پر کند بلکه آنان را از حرکت به سوی پوچیگری و بی بند و باری، نجات دهند. باید به حساس بودن بیش از حد نوباوگانمان، توجه بیشتری مبذول داریم و صحنه‌‌های روان آنان را از میدان جنگ و گریز و غلبه به صلح و صفا و محبت تبدیل کنیم و حتی الامکان از درگیری‌‌های روانیشان جلوگیری نماییم و نگذاریم که در باطلاق خودخواهی‌‌هایمان فرو روند و نتوانیم آنان را نجات دهیم. یکی از موضوع‌‌های مهم تربیتی جوانان این است که به شخصیتشان احترام بگذاریم به گونه‌ای که احساس کنند که واقعاً آنان را دوست داریم و از ته قلب احترامشان می‌نهیم. گرچه لازم است که فرزندانمان را با سختی‌‌ها و تحمل ناملایمات عادت دهیم ولی اظهار گله‌‌های زیاد و شکایات پی در پی از نابسامانی‌‌ها و مشکلات، صحنه‌‌های روانشان را به میدان تاخت و تاز اندیشه‌‌های نامناسب تبدیل می‌کند و اگر دیر بجنبیم، کار از کار می‌گذرد و سلامت و شادابی آنان را به خطر می‌اندازیم! بهترین اولیا و مربیان کسانی هستند که خود را آنطور که می‌باشند به جوانان نشان می‌دهند و از افراط و تفریط‌‌ها و اسراف و تبذیرها خودداری می‌کنند. اگر کارایی و پشت کار آنان را در راه درس و کسب دانش و هنر و معارف بشری به کار نبریم، زشت‌ترین خیانت‌‌ها را درباره‌ی آنان انجام داده‌ایم،که هیچگاه نخواهیم توانست این ضرر و زیان‌‌ها را جبران نماییم! خواهران و برادرانم را به مصاحبه‌‌های تلویزیونی و رادیویی بزه کاران و معتادان جوان، متوجه می‌نمایم که چگونه همگی و متفق القول، از سرخوردگی و بی نظمی در محیط خانواده‌‌هایشان سخن می‌گویند و تنهایی و سردرگمی خود را عامل مهم انحراف خویش می‌دانند! با جوانانمان از در دوستی و صمیمیت در آییم و به کم ارزش‌ترین سخنانشان گوش دهیم که مبادا ریشه انحراف در یک از آنها باشد! هرگز گستاخی آنان را در موارد مختلف، نادیده نگیریم ولی سعی کنیم که در آن حالت، سعه‌ی صدر داشته باشیم و قضیه را با عقل و منطق حل کنیم چون اشتباه در برخورد با قضایایی این چنین، خسران‌‌های فراوانی به بار خواهد آورد تا می‌توانیم عملاً به ارزش‌‌ها احترام بگذاریم و کاری کنیم که خانواده به صورت خودکار نسبت به فضایل اخلاقی و مکارم انسانی احترام قائل شود. در نگاهی به قضیه در می‌یابیم که ما بزرگسالان دوران جوانی خود را فراموش کرده‌ایم. برای اینکه راه درست‌تری انتخاب کنیم باید به موارد زیر توجه‌‌های لازم به عمل آید:
1- دولت، جامعه، افراد خیر و پدران و مادران باید با طرح برنامه‌‌های مدون، وسایل آسایش ، شغل و ازدواج و تهیه خانه و مسکن جوانان را فراهم کنند. جوانی که درآمدی ندارد و در خیابان‌‌ها پرسه می‌زند، نمی‌تواند ازدواج کند و از حیات معقول و مناسبی برخوردار باشد.
2- صندوق‌‌های تعاونی برای جوانان تشکیل شود که تحت مدیریت هیئت‌‌های دلسوزی، به حل مشکلات مادی آنان بپردازند و آنان را از نظر عاطفی و مادی مورد حمایت خود قرار دهند.
3- دولت باید وزارتخانه‌ای به نام«وزارت جوانان»تشکیل دهد و با دادن لایحه‌ای کارشناسی شده به مجلس، مراحل قانونی آن طی شود و برای اجرا به دولت ابلاغ گردد. گرچه اکنون بحث بر سر این است که به علت مخارج فراوان، از تعداد وزارتخانه‌‌ها کم شود و در هم ادغام گردند اما با بررسی‌‌های دقیق علمی، اقتصادی، تربیتی و پرورشی می‌توان در تشکیل این وزارتخانه همت به کار برد و جوانان را از سرگردانی و سردرگمی نجات داد. البته بودجه‌ی این موضوع باید از منابع درآمدهای ملی و مالیات‌‌ها و غیره تأمین شود و کوتاهی در این زمینه، ضرر جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.
4- دولت باید برای بیکاری جوانان فکر بیشتری به کار برد و از آنچه تاکنون در این باره انجام داده است، فراتر بیندیشد و متفکران و کارشناسان را به کمک بطلبد که این گره ناگشودنی موجود را بگشاید و اینکه به علت کافی نبودن بودجه و مسئله فروش نفت «که خوشبختانه روز به روز هم بهای نفت به صورت تصاعدی افزایش می‌یابد»و اقتصاد تک محوری، انگونه که باید و شاید به موضوع جوانان توجه عمیقی صورت نمی‌پذیرد، باید به گونه‌‌های دیگری، این گره گشوده شود. و جوانان از این بلاتکلیفی نجات یابند. برای حل مسأله، جلوگیری از ریخت و پاش‌‌های دولتیان و برگزاری جلسات غیر ضروری ما را به هدف نزدیک‌تر می‌گرداند.
5- اینکه امروزه وامی به عنوان کمک شغلی به کارشناسان بیکار پرداخت می‌گردد، مشاهده می‌شود که در پاره‌ای از موارد که نمونه‌‌های آن هم زیاد است، این وام‌‌ها در مواردی غیر از حرفه و شغل به کار می‌روند و به علت مدیریت ضعیف و عدم برنامه ریزی دقیق، تقریباً مسأله با شکست توأم شده است. لازم است بانک‌‌ها و عوامل دست اندرکار دولتی با نگرشی عمیق‌تر به قضیه بیندیشند و جوانان را بیش از این وجه‌المصالحه‌ی برنامه‌‌های خویش قرار ندهند! و به هر شکل و فرمی که امکان دارد، در موضوع وام‌‌های اصولی و رفع مشکلات مادی جوانان کوشش بیشتری کنند.
6-در زمینه‌ی فراهم کردن مشاغلی برای جوانان، همکاری موسسات دولتی با کارخانه‌‌ها و کارگاه‌‌های تولیدی و ابزاری ضروری است و دولت هم باید آخرین تحقیقات خود را در زمینه‌ی رفع این مشکلات به عمل آورد و سازمان‌‌هایی را که در ایجاد اشتغال جوانان سهمی به عهده دارند، وادار کند که با اصولی علمی وارد قضیه شوند و با بازنشسته کردن افرادی که به سن بازنشستگی رسیده‌اند، آنان را به جای بازنشستگان به کار گمارند و از تجارب و مکتسبات آنان در مواقع و موارد ضروری استفاده نمایند.
7-دانشگاه‌‌ها و وزارت علوم، ترتیبی اتخاذ نمایند که تب تیفوسی وار کنکور که اقتصاد خانواده‌‌ها را به فلاکت کشانیده است، فروکش کند زیرا از طرفی، ادامه تحصیلات دانشگاهی فعلاً در انحصار ثروتمندان و فرزندان افراد مرفه جامعه است و از طرف دیگر، دانشگاه‌‌های آزاد و غیر انتفاعی قدرت تنفس حیات اقتصادی را از پدارن و مادران گرفته‌اند و این چنین بی برنامگی در تعلیم و تربیت جوانان، نتایجی جز سرخوردگی و انحراف و بی بند و باری برای آنانکه توانایی ورود به دانشگاه‌‌های دولتی و غیر دولتی را ندارند نخواهد داشت. عدول از این روش و کوتاهی کردن، خیانت آشکاری است که زعمای دانشگاهی ما بر جوانان معصوم تحمیل می‌کنند.
خداوند که در قرآن کریم به قلم و نوشته سوگند یاد می‌کند حالا ببینید! چگونه، این قلم و نوشته مورد بی توجهی قرار می‌گیرند و گروهی از جوانان ما نمی‌توانند در مدارس عالیه و دانشگاه‌‌ها حضور به هم رسانند و از حریم نوشته‌‌ها دفاع کنند و خود را از جاهلی و نادانی نجات دهند!
8- لازم است که اخبار درست در اختیار جوانان قرار گیرد و قلب حقایق و عوض کردن مطالب، جوانان را به نوعی افسردگی و یأس می‌کشاند و هر چند با آنان به شیوه‌ی راستی و درستی رفتار شود، نتایج بهتری عایدمان خواهد شد. جوانان به علت احساسات پاکی که دارند از قلب قضایا و اخبار نادرست رنج می‌برند و برای ارضای حالات سرخوردگی خویش از راه‌‌های دیگری وارد عمل می‌شوند که زیان‌‌های مصیبت باری به دنبال خواهد داشت. هیچ چیز و هیچ راهی بهتر از حقیقت گویی، جوانان را به وجد و شعف در نمی‌آورد و زمانی که ما بتوانیم در روزنامه‌‌ها، مجلات و رسانه‌‌های خبریمان، اخبار صحیح و اتفاقات موجود را به صورت روشن و حقیقی بیان کنیم. روز آزادی و آزادگی جوانان ما است.
9- بهتر است شیوه‌ی آمریت و پند و اندرز، از برنامه‌ی تربیتی خانواده‌‌ها به شکلی دیگر تغییر یابد زیرا جوانان چون در مقطع خاص سنی قرار دارند که می‌خواهند خود را بشناسانند و اطرافیانشان نیز برای شخصیتشان ارزش قائل شوند لازم است که ارزش‌‌ها به صورت ضرب المثل یا قصه و حکایت گفته شوند به شکلی که آنان از چگونگی جریان اطلاع پیدا نکنند. همین شیوه است که آنان را از جدال و بگو مگو، با خانواده باز می‌دارد. خواهری که از برادرش انتقاد می‌کند و برادری که به خواهرش امر و نهی می‌نماید و پدر و مادری که فرزندانشان را سرزنش می‌کنند نباید از آنان انتظار اصلاحی داشته باشند. باید پند دهنده کسی باشد که تمام وجود جوان او را به عنوان ناصح بپذیرد و حلقه‌ی اتصالی وجودش را به معارف بشری قبول نماید.
10- باید از اسراف و تبذیر در مخارج و هزینه‌‌ها، خودداری کرد و روشی اتخاذ گردد که جوانان همواره به جهت اعتدال روی آورند و از افراط و تفریط در هر موردی اعراض نمایند. فرهنگ غلط مصرف، آدمی را به صورت برده‌ی خود در می‌آورد. آنانکه می‌توانند با برنامه‌ی منظم و دقیقی این دیو رام نشدنی را به بند کشند، رستگاران حیاتند که از دامهای شیطانی خود را آزاد کرده و به سلسله‌ی نیکنامان پیوسته‌اند. هیچ بلایی برای جامعه‌ی ما بدتر از بی بند و باری و مصرف بی رویه نیست. یعنی کسانی که با اعتدال عملی و حالات طبیعی زندگی می‌کنند نمونه‌‌های حیات وارستگان را برای جوانان به صورت عملی به تصویر می‌کشند و احتیاجی به تبلیغات لفظی و کلامی ندارند، اعمالشان بر سخنانشان می‌چربد و ظاهر و باطنشان یکی است.
11-آراسته شدن به فضایل و ملکات فاضله‌ی اخلاقی، خانواده را به مجد و عظمت می‌رساند پدر و مادری که قوانین اخلاقی را رعایت می‌کنند و سخنان سنجیده و موزون و متعالی را بر زبان می‌آورند و رفتارشان هم بر آنها، شواهد عادلی هستند، جوانان را از بلاتکلیفی و یاس و سرگردانی نجات می‌دهند، و آنان را به وظایف انسانی خویش آگاه می‌سازند و با صداقت و راستی دریچه‌‌های علم و فضیلت را به رویشان می‌گشایند و درون‌‌هایشان را با آب پاکی و معرفت آبیاری می‌کنند. چنین اولیایی، وارستگانند که فرزندانشان را به اجرای برنامه‌‌های ارزشمند حیات، تشویق می‌نمایند و درهای لطف و محبت را برویشان می‌گشایند. برعکس آنانکه مجال سخن گفتن و اظهار نظر را از فرزندانشان باز می‌گیرند، وجود ناخالص را، خالص جلوه می‌دهند و سراب را آب می‌پندارند. نمی‌دانم آنانکه در مراحل حیات تکامل اخلاقی در تنگنا قرار گرفت‌ه‌اند چگونه می‌خواهند، فرزندانشان را از بندهای ضد ارزش‌‌ها نجات دهند و دریچه‌‌های فیض و لطف الهی را به رویشان بگشایند؟ هرگز از مظاهر گناه و خیانت استقبال نکنیم که ما و جگر گوشگانمان را به نابودی می‌کشانند و روح‌‌هایمان را به بند اسارت در می‌آورند. باید با فرزندانمان به راستی، انصاف و عدالت رفتار کنیم که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد و با آنان که از موازین حق و آزادگی سرباز می‌زنند، دشمن است. بیایید لحظات حساس حیاتمان را با گل‌‌های محبت و مهر نسبت به همدیگر به ویژه فرزندانمان، رونق بخشیم و فضای وجودمان را روشن کنیم.
*نویسنده‌ و محقق